پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ منجر به تغییراتی اساسی در بیشتر زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... در جامعه ایرانی شد که به تبع آن جریانهای هنری نیز تحت تاثیر این نگرش قرار گرفتند. این حرکت با آغاز جنگ تحمیلی شکل تازهای به خود گرفت و هنرمندان جوانی پا به عرصه گذاشتند که امروزه آنها را با نام «هنرمندان انقلاب» میشناسیم؛ این هنرمندان با خلق آثاری در رابطه با دفاع مقدس تلاش کردند تا ابعاد مختلف این فضا را به معرض نمایش بگذارند.
در تاریخ هنر انقلاب اسلامی، دوران دفاع مقدس دارای تأثیرگذاری بیشتری در هنرهای تجسمی ایران است که در این میان نقاشی توانست به عنوان یک جریان پویا، نقش مهمی را در راستای ترویج اهداف انقلابی بر عهده گیرد. نقاشان انقلابی پابهپای سایر قشرهای مختلف در جبههها حاضر شدند و با به تصویر درآوردن ابعاد مختلف جنگ، نقش تبلیغی مهمی را بر عهده گرفتند. آنها ضمن منتقل کردن رنگ و بوم خود به جبههها، با حضور مستقیم در نبرد حق علیه باطل، روشهایی همچون واقعگرایی، نمادگرایی و واقعگرایی ذهنی را برای ارائه مضامین انقلابی و جنگی انتخاب کردند.
نقاشی دوران دفاع مقدس را باید یکی از دورههای درخشان این هنر در تاریخ انقلاب اسلامی ایران دانست، چرا که این هنر، با نگرشی استادانه از فضای معنوی دوران جنگ در قالب ذوق و سلیقه هنرمندان متجلی شد.
با آغاز جنگ تحمیلی، همه آحاد ملت ایران برای دفاع از کشور خود بپا خاستند که بر خلاف سایر جنگهای مرسوم دنیا بود؛ این جنگ دفاع مقدسی از خاک و مال و جان و ناموس بود؛ و چنانچه میدانیم، هنگامی که جنگ به صورت دفاعی آرمانی در میآید، دیگر جنبه خشونت آمیز ندارد، بلکه پدیده اجتماعی است که با ابزارهای گوناگون هنری، ماندگاری تاریخی مییابد.
محمدعلی رجبی؛ نقاش و استاد دانشگاه، در این باره گفته است: در انقلاب اسلامی و جنگ، هنر نقاشی نسبت به سایر هنرها پیشرو بوده است، ضمن اینکه نقاشان اول جنگ که دانشگاهی نبودهاند. نقاشان کوچه و خیابان بودند و خیلی طول کشید تا زمانی که نمایشگاه معروف حسینیه ارشاد برپا شد و هنرمندان انقلاب در یک جا آثارشان را ارائه کردند.
آثار نقاشی با موضوع جنگ از دو وجه قابل ارزیابی هستند؛ بخش اول، صورت روایی که صحنههایی از شجاعتهای رزمندگان و بستگان آنها را به تصویر درآورده و وجه دوم، نشان دهنده جلوههای باطنی جنگ است.
در حالت نخست، زیبایی و غم و اندوه به چنان ترکیبی با هم رسیدهاند که موجب همراهی بیننده میشود و آنان را برای حضور در جبهههای جنگ ترغیب میکند. جمع این دو خصیصه در یک اثر هنری نشانهای از درجه والای آن است که این گروه از نقاشیهای جنگ موفق به کسب چنین موفقیتی شدهاند.
اما در صورت دوم، درون و حقیقت جنگ تصویر میشود؛ باطنی زیبا که با چشمِ سر نمیتوان به وادی آن راه پیدا کرد و تنها با چشم دل است که میتوان قدم در این عرصه گذاشت. و نیاز هنر و هنرمند جنگ، تلاش برای زنده نگهداشتن ابعاد وجودی و عمق باور مبارزان مسلمان ایرانی و منش آنهاست. این هنرمندان، بیشتر به سوی آفرینش آثار هنری به صورت نمادین و سمبلیک گرایش پیدا کردند. چنانچه در آثار نقاشیهای جنگ، حضور تصاویر و عنصر خیال در مقابل عناصر واقعگرا، تا حد زیادی باعث نزدیکشدن به فضای ماورائی شده است. به قول مرتضی گودرزی دیباج، «در نقاشی جنگ هنرمندان ما صحنههای خونین وجود ندارد، این ویژگی مهمی است. کما اینکه روایت عاشورا این گونه است، نقاشان و هنرمندان ایرانی از بیانگری صریح پرهیز کردند و به نمادپردازی روی آوردند.»
از دیگر مواردی که طی دفاع مقدس در نقاشی پدید آمد، تصاویر شهدا بود که به صورت نقاشی روی بوم یا روی دیوار ترسیم میشد و در دوران قبل وجود نداشت. در نظر برخی از پژوهشگران و منتقدان هنری، این اتفاق تازه و منحصربفردی بود که در هیچ جای دیگر رخ نداده است، نقاشی دیواری با ابعاد بسیار بزرگ از جنگ و قهرمانان آن.
در اغلب آثار اوایل انقلاب و جنگ تحمیلی، حضور نمادها و نشانهها به صورت بارزی مشاهده میشود. این نمادها نشانی از خیر و شر را به همراه خود دارند که به این شکل سمبلیک، قصد دارند مفاهیم را به مخاطب منتقل کنند.
تکرار این نمادها سبب شده که در اثر مرور زمان، تبدیل به علایم و نشانههای شناختهشدهای از خیر یا شر شوند، مثلاً دشت قرمز نشانهای از خون شهید است، رنگ سبز و سفید نشانه پاکی و نیکی. گل سرخ و گروه سربازان جبهه حق با چهرههایی مصمم، نشانه شهادت و چهرههای مشوش و ترسان و دسته رنگهای تیره، نشانه شر و ظلم است.
به عنوان نمونه، در تابلوی «همسنگران قدس» اثر حسین خسروجردی که بهمن ۱۳۵۹ خلق شده است، این نمادها به کار گرفته شدهاند. این اثر ترکیبی است از قهرمانانی همچون روحانی، زن، پاسدار و بچهای که به انقلاب پیوسته است، یک دست باز و یک دست بسته روحانی که اشاره به سمت جلو دارد، می تواند سمبلی از هدایت با خود داشته باشد. حضور رزمندهایی که کتابی را در بغل گرفته که احتمالا نمادی از قرآن کریم است و اسلحهای به دست دیگر دارد که در بالای اسلحه، ترسیم پرنده ـ که سمبلی از صلحطلبی رزمندگان اسلام است ـ نمایانگر حالت پرصلابت و مقتدر او هستند. حضور فردی پابرهنه در این تصویر، نشانگر قشر مستضعف است که در دست خود پارچهای سبزرنگ بسته و با انگشت اشاره به سمت بالا (خداوند) دارد. زنی که در پوشش چادر با یک دست بجای را در بغل گرفته و در دست دیگر گل سرخی دارد در حقیقت نشانی از شهادتطلبى را با خود حمل میکند. این زن نمونهای است از مادرانی که با اشتیاق، فرزندان خود را تقدیم دین و کشور میکند.
تمامی افراد به تصویر کشیده شده در این تابلو، نشانی از مقاومت و حرکت به جلو و ایستادگی را با خود دارند و میتوان دو وجه را در آنان مشاهده کرد: سختى و آمادگی دفاع در مقابل دشمن، صلحجویی و نرمی در مقابل حق و اینکه اینان حاضرند تمام زندگی خود را در این راه فدا کنند.
یا در تابلوی «امدادهای غیبی» اثر عبدالحمید قدیریان که مهرماه ١٣٦٢ خلق شده است، حضور عناصر نمادین به صورت محسوسی مشاهده میشود؛ طرف باطل، با صاعقهای از آسمان در حال نابود شدن هستند و گروه حق که از دور پیدا شدهاند، در بستری از رنگ آبی و با پرچم سبزرنگی در پیشاپیش خود، به سمت دشمن حرکت میکنند.
بهزاد محبی کارشناس ارشد نقاشی در تحلیل این اثر میگوید: رنگ سبز (هر چند دارای گستره کم) در اینجا، رشته پیوند رنگهای سرد و گرم، نماد دانش و ایمان و به ویژه در آداب مذهبی ایران، نشانه امید و انتظار نجات و نیز نماد عرفان است. این رنگ همچنین، نماد سرزندگی جهان و بهشت قلمداد میشود.
نکته قابل اهمیت دیگر این است که در اغلب آثار این دوران، توجه ویژهای به آسمان، به عنوان محل عروج یا امدادهای الهی شده است. در هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، آسمان به عنوان مضمونی دینی مورد توجه هنرمندان قرار گرفته است. در آثار نقاشان جنگ،« آسمان» محل قراردادن سمبلهای تصویری مذهبی، محل تابش نور معنویت و نیز نشانی از عروج است.
در تابلوی «مقاومت»که اثری از مصطفی گودرزی دیباج در سال ۱۳۶۵ است، جوانی را میبینیم که در دشتی پر از گل پا برهنه، با سربندی قرمز و دستهای خالی در حالی ایستاده است که تنها چند نارنجک در کمر خود دارد. دشت پر گلی که او روی آن استوار ایستاده، رو به سمت جلو، قرمزی بیشتری به خود میگیرد که نشانهای از شهادتطلبی است.
رو به روی او ردیف تانکهای دشمن در شمار زیادی دیده میشود. این تابلو، شهید حسین فهمیده را مد نظر خود قرار داده است. حضور عناصر روشن و سبز در این طرف جبهه (طرف حق) و عناصر تیره در طرف دیگر(جبهه باطل)، ذهن را به سمت تصاویر تابلوهای عاشورا هدایت میکند؛ کم تعداد بودن یاران امام حسین (ع) در مقابل لشکر بیشمار گروه دشمن. این اثر را میتوان در ردیف آثار رئالیسم ذهنی قرار داد.