کتاب «همپای نور»، اثر استاد عبدالحمید قدیریان در بیستویکمین دوره جایزه سال کتاب دفاع مقدس برگزیده شد. داوران این دوره، آثار متعددی را که در سال ۱۴۰۱ منتشر شده بود، در ۶۲ گروه مورد بررسی قرار دادند و طی مراسم اختتامیه که اسفند سال ۱۴۰۲ برگزار شد، آثار برگزیده و شایسته تقدیر را معرفی کردند. در این مراسم، «همپای نور»، در گروه «هنرها» و شاخه «مجموعههای هنری»، توانست عنوان برگزیده را کسب کند. این کتاب، آرتبوکی از نمایشگاههای «آسمان حسین» و «همپای نور» است که حدود ۵۵ اثر از تابلوهای عبدالحمید قدیریان به همراه یک روایت داستانی را در ۱۳۶ صفحه شامل میشود و توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده است. بر همین اساس، استاد قدیریان در گفتگوی کوتاهی، روند خلق این اثر را شرح داده است.
عبدالحمید قدیریان درباره نمایشگاههایی که به تولید کتاب همپای نور کمک کردهاند، میگوید: من در سال ۱۳۹۴ نمایشگاهی داشتم به نام «آسمان حسین» و در سال ۱۳۹۸ نیز نمایشگاه دیگری برگزار کردم به نام «همپای نور»؛ که در این دو نمایشگاه، نگاه متفاوتی را نسبت به واقعه عاشورا مطرح ساختم. نگاهی که هنرمندان کم تر به آن توجه کردهاند.
او توضیح میدهد: پایه تفکری این دو نمایشگاه، کلام حضرت زینب (سلامالله علیها) بود که میفرماید «ما رأیت الا جمیلا» و من در نمایشگاه اول، تلاش کردم این کلام را به تصویر بکشم. برای همین بیشتر توجه را به آسمان دادم و سعی کردم در حد فهم و ظرفیت خودم، آن اتفاق اصلی را که آن روز در آسمانها افتاد، به تصویر بکشم. یعنی میخواستم به مخاطبم بگویم در مورد واقعهای که در سال 61 قمری رخ داد، به زمین عاشورا و به خودِ اتفاق نگاه نکنید؛ بلکه آسمان را ببینید.
قدیریان درباره آثاری که در نمایشگاه دوم ارائه شد نیز شرح میدهد: در نمایشگاه دوم که «همپای نور» نام داشت، سعیام بر آن بود که مخاطبم را با نوری که در آسمان است آشنا کنم و از او بخواهم به آن نور توجه کند. برای این کار باید میگفتم که در آسمان به دنبال چه میگردیم. اینکه فقط به مخاطب بگوییم به آسمان نگاه کن، به نتیجهای نمیرسد. بلکه باید بگوییم نور را در آسمان پیدا کن. من آن نور را به شکل نیایش در تابلوها آوردهام.
وی ادامه میدهد: این تابلوها در عین حال که به تنهایی حرفی برای گفتن دارند، در کنار هم منظومهای را تشکیل میدهند که وقتی آنها را در کنار هم مشاهده میکنیم، متوجه میشویم هستی ساختار دقیقی دارد که متأسفانه از آن غافلیم و لذت فهم آن را از خود دریغ کردهایم.
او این نوع نگاه را نگاه جدیدی به عاشورا و اصلا نگاه جدیدی به نقاشی میداند و نقاشی را به عنوان مجرایی در نظر میگیرد که معارف دینی را در قالب تصویر بیان میکند.
استاد درباره پایه و بنیان شکلگیری این نوع نگاه، به مدل تدریس در دانشگاهها اشاره میکند و میگوید: از آنجا که در دانشگاههای هنری، غالب نگاهی که تدریس میشود، بر مبنای تفکر غرب است، فاصله زیادی بین هنرمندان جوان دانشگاهی با فرهنگ دینی و اسلامی به وجود آمده است. به همین جهت است که بعد از گذشت ۴۰ سال، هنوز سیستم دانشگاهی و متولیان هنر انقلاب نتوانستهاند در دانشگاهها، هنر انقلاب را به عنوان یک مبحث یا یک ژانر و رشته مطرح کنند. درواقع، فاصله بینشی و تفکری زیاد است وگرنه به لحاظ تکنیکی تفاوتی وجود ندارد.
او تأکید میکند: تلاش من در این کتاب آن بوده که در قالب قصه یک زندگی، جوانها را با سیر و سلوک به سمت نگاه دینی و انقلابی آشنا سازم و نشان دهم نقاش این آثار، چه مراحلی را طی کرده تا به این برداشت از یک واقعه دینی رسیده و از آن تولید اثر کرده است.
این استاد نقاش، برای تکمیل توضیحاتش درباره قصه سیر و سلوکی که در کتاب آمده، میافزاید: داستان این کتاب، قصه سلوک من است. یعنی در آن با یک مجموعه قصه روبرو هستیم. البته منظورم از قصه، داستانهای روزمره نیست؛ بلکه روایتی است از زندگی یک نقاش که با هدایت الهی، از فضایی به فضای دیگر حرکت کرده و در نهایت، نتیجه برداشتهایی که داشته و مسیری که طی کرده، این آثاریست که میبینید.
او برای شفافتر شدن موضوع اضافه میکند: هنرمند از آثارش جدا نیست. تاکید میکنم که هنرمند، عین آثارش است. به همین دلیل هیچ هنرمندی نمیتواند خودش را پشت آثارش پنهان کند. چون اثر تولیدشده لو میدهد که هر هنرمندی چه سیر و سلوکی دارد؛ چه در بعد مثبت باشد و چه در بعد منفی. یعنی حتی سلوک منفی هم در اثر، خودش را نشان میدهد. پس اینکه یک نقاش چه مسیری را طی کرده تا به این برداشت از کلام حضرت زینب(س) و عاشورا رسیده و این آثار را خلق کرده، داستانی دارد که من آن را در قالبی ساده و موجز بیان کردم. البته کمی هم در این کتاب راجع به علوم انسانی بحث شده است، چراکه اگر ریشهیابی کنیم، پایه اصلی نزول فرهنگی ما به مشکلات علوم انسانی در دانشگاهها برمیگردد.
قدیریان درباره زمینهای که باعث شد کتاب همپای نور را چاپ کند، میگوید: چون این کتاب، نگاهش به هنر تا حدودی متفاوت است و نگاهی دانشگاهی و متداول در بین اهل هنر است، وقتی آن را نوشتم، دادم صحافیاش کردند و شبیه کتاب درآوردند. سپس آن را برای حضرت آقا فرستادم و درخواست کردم مرور کنند و اگر موردی دارد، بفرمایند تا اصلاحش کنم. ایشان هم سه چهار روزه جواب دادند و گفتند کتاب را خواندم، هم از نظر هنری و هم از نظر انقلابی برجسته است. اینگونه بود که تصمیم گرفتم کتاب را چاپ کنم و حوزه هنری تقبل کرد این کار را انجام دهد.
عبدالحمید قدیریان که طراحی صحنه و لباس در فیلم سینمایی ملک سلیمان را نیز به عهده داشته است، به عنوان نمونهای دیگر از لزوم اینگونه مشورتها، یادآوری میکند: ما برای فیلم ملک سلیمان هم همین کار را انجام دادیم. در آن فیلم، ما تفکر ظهور را جابجا کردیم. یعنی اصلا مباحث ظهور قبل از ملک سلیمان، دو واحد بود و بعد از این فیلم، شش واحد شد و یک تحول عجیبی اتفاق افتاد. به همین دلیل نگران بودیم نکند مسیر را اشتباه رفته باشیم. همین شد که اول، فیلم را برای رهبری فرستادیم تا اگر مشکلی دارد اصلا اکران نشود. اما ایشان بسیار استقبال کردند و گفتند این فیلم در همه زمینهها خوب است ولی در زمینه معرفت خیلی خوب است و یکی دوتا مثال زدند و گفتند شما در این فیلم، مباحثی را حل کردهاید که در ۱۴۰۰ سال گذشته نتوانسته بودند آنها را حل کنند.
استاد گفتگو را این گونه پایان میدهد که: وقتی یک اثر هنری در این مسیر است، حتما باید با بزرگتر و اهل علم مشورت شود.