پل گوگن در پاریس به دنیا آمد. بعد از چند سال که در ناوگان بازرگانی فرانسه خدمت کرد، به دلالی بورس روی آورد و در فراغت و روزهای تعطیل به نقاشی میپرداخت. بهتدریج به خرید و گردآوری تابلوهای امپرسیونیسمی (دریافتگری) مشغول شد.
وی به تشویق پیسارو وقت بیشتری را به نقاشی تشخیص داد. سرانجام، در سی و پنج سالگی از زندگی مرفه و زن و فرزندانش دست کشید، و یکسره به نقاشی روی آورد. در چند نمایش گروهی امپرسیونیستها شرکت کرد. به شهر پنتاون رفت. در آنجا، برنا و گروهی از نقاشان جوان به شخصیت و نظرات زیبایی شناختی او جلب شدند. سفرش به پاناما و مارتینیک دیری نپایید؛ و به سبب بیماری به پاریس بازگشت.او دو ماه پرماجرا را با ونسان ون گوگ در شهر آرل گذرانید.
گوگن که به دورهٔ آخر قرن متعلق بود، تمدن را نوعی بیماری میانگاشت، و آرزوی زندگی طبیعی و ساده را در سر داشت. او از اروپا گریخت تا در سرزمینهای بکر و دوردست خود را با طبیعت یکی کند، و در میان اقوام بدوی، دنیای فراموش شده اسطوره را از نو بازیابد. او از نخستین هنرمندان اروپایی بود که به هنر شرق کهن جلب شد.
گوگن همانند ون گوگ، از رنگها به شیوهای قابل توجه استفاده می کرد؛ نه لزوما بر اساس واقعیت. او سمت راست این تابلو را برای همیشه ناتمام گذاشت.
گوگن این اثر را زمانی نقاشی کرد که با ون گوگ در آرل زندگی می کرد.
هر دو پرترهای از این مرد کشیدند. او احتمالا جوزف ژینوکس، صاحب کافه و دوست ون گوگ است.