از ایده پردازی تا اجرای پروژه "تصویرگری خبرهای خوب" از مارتین اسماتانا

از ایده پردازی تا اجرای پروژه "تصویرگری خبرهای خوب" از مارتین اسماتانا

یک سال خبر خوب!
آیا شما هم یکی از کسانی هستید که احساس می کنید در سال گذشته بیش از حد اخبار منفی به گوش ما رسید؟ پس اجازه بدهید در مورد پروژه کتابم به شما بگویم.

 

 من همیشه داستان‌های مثبت را دوست داشتم، چه در کتاب‌هایی که از کودکی خوانده‌ام و یا چه در فیلم‌هایی که در بزرگسالی ساخته‌ام، اما مهم‌تر از همه، در زندگی واقعی، همیشه سعی می‌کنم آن را به بهترین شکل زندگی کنم. من میتوانم. با این حال، عذاب و تاریکی این بیماری همه گیر در نهایت من را نیز فرا گرفت. در ابتدا باعث شد احساس کنم هیچ راهی برای فرار از انبوه اخبار بدی که به نظر می رسید جهان اطراف من را فرا گرفته است وجود ندارد. اما مصمم بودم که نگذارم رگبار خبرهای بد من را تحت تأثیر قرار دهد و به دنبال خبرهای خوب رفتم.

من متوجه شدم که خبرهای خوب در واقع خیلی نادر نیستند. اغلب به رفتارها  و حقایق کوچک و به ظاهر بی اهمیتی مربوط می شود که ممکن است در انتهای خیابان خانه شما به همان سادگی اتفاق بیفتند که در انتهای دیگر کره زمین. چیزهای خوب زیادی هر روز اتفاق می‌افتد، اما اغلب در زیر بار حوادث «بزرگ» و گزارش‌های خبری خشک مدفون می‌شوند. بنابراین تصمیم گرفتم آنها را در کانون توجه قرار دهم و به روش خودم بازگو کنم. 

مسلماً من در طراحی با مداد رنگی یا تبلت خیلی خوب نیستم، اما توانسته ام یک فیلم انیمیشن کامل با استفاده از پارچه بسازم. شاید نام آن بادبادک را شنیده باشید که درباره مهمترین چیزهای زندگی ما است - پیوندهای انسانی که حتی مرگ هم نمی تواند آنها را از بین ببرد. در حین کار بر روی فیلم، سعی کردم در موضوعی سخت و حساس، پوشش نقره ای را پیدا کنم. با الهام گرفتن از بادبادک، تصمیم گرفتم از لباس های دور ریخته شده به عنوان وسیله ای برای به تصویر کشیدن اخبار خوبی که در رسانه ها با آن مواجه شده بودم استفاده کنم.

 

من  گهگاهی برای دوستانم تصویرگری می‌کردم. اما وقتی دیدم داستان های من چقدر برایشان انگیزه بخش هست، تصمیم گرفتم هر هفته با یک خبر خوب مصور آنها را شاد کنم. اکنون پس از یک سال کار، می خواهم این خبر خوب را نیز با شما به اشتراک بگذارم.

پسری 11 ساله از انگلیس به پالرموی ایتالیا نقل مکان کرد. او بیش از یک سال بود که در دوران قرنطینه مادربزرگش را از لندن ندیده بود. از آنجایی که همه پروازها به لندن به دلیل همه گیری همه گیر لغو شده بود، تصمیم گرفت پیاده روی کند. پدر و مادرش ابتدا به او گفتند "نه!" 50 بار تا اینکه بالاخره پدرش قبول کرد که با او برود. آنها در ایتالیا، سوئیس و فرانسه قدم زدند، چند بار گم شدند، پاهایشان خون آلود شد، با سگ های وحشی مبارزه کردند و زیر ستاره ها خوابیدند. بعد از 93 روز، 2800 کیلومتر و دو هفته قرنطینه، آنها خود را به میدان ترافالگار رساندند تا رومئو بالاخره بتواند مادربزرگش را که چشمانش را باور نمی کرد، در آغوش بگیرد.

کتاب من شامل 52 خبر خوب از سراسر جهان است. برخی از آن‌ها به گذشته بازمی‌گردند، برخی دیگر جدیدتر از سال «همه‌گیری» 2020 هستند. می‌توانید کتاب را به زبان انگلیسی از فروشگاه انتشارات مونوکل یا مستقیماً به آدرس obchod@monokel.ooo سفارش دهید.

من دوست دارم به کارم ادامه دهم، بنابراین اگر داستان مثبتی اخیراً توجه شما را جلب کرده است، خوشحال می شوم که آن را با من به اشتراک بگذارید. همچنین، مایلم شما را تشویق کنم که خود پیام رسان خبرهای خوب باشید و در مورد کتاب ما در کشور خود اطلاعاتی را منتشر کنید، زیرا ما دوست داریم آن را به زبان های خارجی در دسترس داشته باشیم تا بتواند به خوانندگان در سراسر جهان برای بازپس گیری دیدگاه مثبت خود از جهان کمک کند. و اگر می خواهید کتاب را سفارش دهید یا نظرات خود را برای من ارسال کنید، لطفاً به من ایمیل بزنید.

دوچرخه‌سوار حرفه‌ای ایتالیایی Davide Martinelli از دوچرخه خود برای رساندن غذا و دارو به ساکنان مسن در زادگاهش Lodetto در منطقه لمباردی در شمال ایتالیا استفاده می‌کند. این دهکده نه داروخانه دارد و نه سوپرمارکت، بنابراین مارتینلی برای تهیه لوازم روزانه به شهر رواتو، شهر بعدی، سفر می‌کند. می‌خواستم به افرادی که همیشه در طول فصل از من حمایت می‌کنند کمک کنم. وقت آن است که به آنها برگردیم.»

منبع