امیر عابدی عکاس با سابقه تئاتر و سینما در یادداشتی به شرح وضعیت بابک برزویه عکاس شناخته شده سینما که مدتی است دچار عارضه مغزی شده و در بیمارستان بستری است، پرداخت.
در این یادداشت آمده است:
«بهار میآید
عصر یکی از آخرین روزهای زمستان ۱۴۰۰، طی هماهنگی با خانواده بابک برزویه ساعت ۵ بعد از ظهر در محل بیمارستانی که این روزها بابک در آنجا بستری است ملاقاتی غیر معمول در حال شکلگیری بود که برای من حسی ناشناخته داشت، گویی که نوعی غافلگیری در انتظار من بود.
ضربان قلبم را حس میکردم. سالها بابک را در تلاش و تقلا دیدهایم. از روزهای اولیهی عضویتش در انجمن عکاسان سینمای ایران تاکنون این را همه میدانیم.
نمیدانم تا لحظاتی دیگر با چه چیزی مواجه میشوم.
دکتر برزویه، پدر بابک که خود جراح قابل و با تجربهای است در نهایت دقت و آرامش وضعیت بابک را برایم تشریح میکند. از اینکه فعلاً به دلیل آسیب وارده امکان جراحی وجود ندارد. در حین همین گفتگو، آن سوی پرده دو پرستار مشغول رسیدگی به بابک هستند. پرده کنار میرود و به کنار او میرویم. ناگهان با کودکی بزرگسال روبهرو میشوم که نرم و آرام خفته، با موهای تراشیده و چهرهای معصوم.
پدر چند مرتبه او را صدا میزند. من هم چند بار صدایش میکنم با این امید که شاید صدایی آشنا تکانی به ذهنش بدهد. ناگهان با زبان گوشه لبش را تر میکند. دکتر دستش را به روی سینه بابک میگذارد و آرام تکانش میدهد. ناگهان چشمانش باز میشود و من چون گنگی خواب دیده متحیرم. چشمانی که سالها با ولع میدیدند اکنون همچون نگاه نوزادی عاری از تشخیص است.
انگشتانش کمی تکان میخورند. همه اینها آرامم میکند. اوضاع از آنچه تصور میکردم بهتر است. در ذهنم دهها سوال وجود دارد اما نمیخواهم پدری را که بهتر از ما اوضاع را میداند سؤالپیچ کنم. نمیدانم گستره وجودی انسان تا کجاست؛ فقط میدانم بسیار پیچیده است و همین غیرقابل پیشبینی بودن هستی میگوید «منتظر معجزه باش.» اتفاق خواهد افتاد و اکنون با تمام وجود میخواهم او با بهار دوباره بیاید.»