بازهم هیاهوی انسان برای ادامه زندگی و بار دیگر به تصویر کشیدن انسان هایی که برای بقا در حال جنگیدن هستند، هرچند به نظر می رسد که جنگ به پایان رسیده است.
این عکس توسط یکی از حرفه ای ترین عکاسان ژورنالیست جهان هانری کارتیه برسون گرفته شده ، کسی که با یک دوربین ساده لایکا با لنز ۳۵ میلیمتری تصویر را به ثبت می رساند که برداشتی واقعی از زندگی آن زمان است.
کادر افقی بهترین انتخاب برای ثبت این لحظه به اتفاقات و هیاهوی در آن است و در واقع در حال روایتگری بخشی از زندگی افرادی است که برای زندگی تلاش می کنند این عکس دارای ترکیب بندی بسیار قوی و استوار است و مانند کارهای قبلی این عکاس نشان دهنده ریتم عمودی و افقی و بافت هایی متفاوت است.
ریتمی که توسط مردم به وجود آمده است و ۳ بافت مختلف که تصویر را به سه قسمت تقسیم میکند که عبارتند از ابتدا از بالا بافت چوب گونه دیواره ها که توسط تکرار افراد به وجود آمده که خود دارای مجموعهای از بافتهای مختلف است و بعد بافت سنگ و سنگ فرش یا در واقع زمین که در انتهای پایینی کار قرار گرفته است.
با توجه به همین تقسیم بندی سطح مثلثی حرکتی توسط انسان ها به وجود آمده است که وسیع تر و گسترده تر از سایر سطوح است که بیشتر این فضا را شامل می شود و نشان دهنده اهمیت این قسمت است.
با اینکه حرکت مثلث به سمت بالا است ولی نگاه افرادی که در همان نقطه تیز مثلث قرار دارند شما را به داخل کادر برمیگرداند این عکس دارای پلان بندی است و پلان ها از سمت راست آغاز و تا انتهای عمق سمت چپ پیش میروند.
اگر بخواهیم ریتم های این تصویر را بررسی کنیم بهتر است از قسمت ابتدای بالایی عکس شروع کنیم. ریتم چوبهایی که مربوط به ساختمان هاست از سمت راست آغاز شده و در قسمت نوک مثلث گویی به پایان رسیده اما با کوچکترین مکثی دوباره تکرار میشود. قسمت دوم ریتم ها که به صورت کلی انسانها هستند بیشترین سطح را به دلیل اهمیت آن اشغال کرده و خود دارای ریتم های متفاوتی هستند، دایره هایی که به صورت یک خط منحنی قرار گرفته اند و آخرین پلان که از سمت چپ آغاز شده و تا پلان اول سمت راست و تا نفر دوم ادامه دارد.
در محتوا نیز از نظر فرم عکس های کارتیه برسون همیشه بیننده را آزاد می گذارد تا انتهای اتفاق داستان ماجرای این عکس را بسازند.
او برداشتی از یک حادثه را به تصویر می کشد و شاید در یک لحظه بیننده را تا مدت ها درگیر آن تصویر و حادثه کند، این تصویر از نظر محتوا دارای فرم افقی است و بر کل اثر حاکم است و توسط فرم های عمودی که به وسیله عناصر انسانی به وجود آمده است پویا شده است.
از نظر رنگ محتوا شرایطی را می بینیم که بیننده را به این نتیجه برساند که بهترین رنگ برای توصیف این صحنه همین تونالیته های مختلف خاکستری ها هستند یعنی اگر این اتفاق در زمان حاضر هم عکاسی می شد باز هم بهترین گزینه عکاسی سیاه و سفید بود .
در یک دید کلی وقتی به ازدحام نگاه میکنیم تک تک چهره ها برایمان مفهوم تازهای پیدا میکند، چهرهای که در پلان اول سمت راست قرار دارد و حرکت سرش تمام ماجرا را به داخل کادر هدایت می کند به نظر ازدحام و فشار زیادی را تحمل میکند.
در میان چهره ها زنان هم دیده میشوند، هرچند که تعدادشان کم است اما پابهپای مردان در تلاش برای نجات زندگی اند و دیگر چهرههای مورد توجه چهره مردی است که لباسی مرتب تر و ظاهری آراسته تر دارد و لبخند عجیبی بر لبش نشسته است که تضاد زیادی با حال و هوای عکس دارد.و درست در یکی از نقاط فشار و ازدحام قرار دارد و همینطور چهره های اطراف آن از دیگر نقاط مکث این عکس چهره فردی است که درست وسط کادر قرار گرفته و متوجه عکاس و یا اطراف اوست،با اینکه در فشار و ازدحام اطرافیان است.
بعد دوباره ریتم سرها و باز یک تک چهره که همانند قبلیها در خلاف جهت روایت عکس در حرکت است و در قسمت چپ و میانه آن قرار دارد و او نیز به سمت چپ خارج از کادر مینگرد و فکرش در دو سو در حال حرکت است.
ازدحام مردم تبدیل به نوعی حرکت شده و این تصور را به بیننده می دهد که درست پس از لحظه ثبت این حرکت به سمت راست ادامه خواهد داشت و اگر عکاس دوباره دکمه شاتر را برای چند بار پیاپی تکرار کند، همان عکس با ازدحام و افراد بیشتر به تصویر کشیده خواهد شد.
از نکات مرموز دیگر این عکس،نحوه قرار گرفتن چند فرد در پلان های عقبی و در بالای مثلث یاد شده است که حالت فیگور و نگاهشان با افراد پایین متفاوت است و عجله در آنها دیده نمیشود احتمالاً کارشان متفاوت از این افراد است و بیشتر به آدم های دیگر و حتی عکاس نگاه می کنند .
دربررسی این اثر مفهوم لحظه قطعی برای ما نمایان می شود، زیرا که این عکس به تصویر کشیدن یک برهه زمان از یک اتفاق است و حکایت مردمی را نشان میدهد که با این که جنگ تمام شده و دولت شان برکنار شده اما تلاش آنها برای زندگی ادامه دارد.
تهیه و تنظیم از خانم مریم شمخالی