پایان مدرنیته؛ نیست انگاری و هرمنوتیک در فرهنگ پست مدرن

پایان مدرنیته؛ نیست انگاری و هرمنوتیک در فرهنگ پست مدرنپایان مدرنیته؛ نیست انگاری و هرمنوتیک در فرهنگ پست مدرن

چگونه است که میتوانیم اکنون بگوییم که در نسبت با مدرنیته ما در نقطه ی متأخرتری هستیم یا این که مدرنیته اکنون به پایانی می رسد، مادامی که هم زمان امکان غلبه ای انتقادی و پشت سر گذاشتن مدرنیته رد شده است؟ پاسخ واتیمو به این پرسش این است که تنها با ادامه دادن و تأمل بر مفهوم Verwindung است که امکاناً آن رابطه ی انتقادی خاص بین پست - مدرنیته و مدرنیته می تواند به سختی فلسفی پرداخته شود. ما نقداً دیدیم که مفهوم Verwindung ذات و ماهیت پست مدرنیته در فلسفه را شامل است و به راستی تنها امکان منفرد از اندیشه ی متافیزیکی " امروز در دسترس است چرا که این مفهوم به طور خلاف آمدی متقابل با متافیزیک است. با اینهمه شاید دقیقتر باشد به جای آنکه گفته شود که مفهوم Verwindung تنها صورت مشروع فکر متافیزیکی است که امروز زنده میماند اما چون زیر آب متافیزیک را میزند البته ضمن تصدیق اینکه همین متافیزیک به مثابه واقعیتی که امروز همراه با مُدرنیته تنها میتواند برخیزد و منشایت داشته باشد ولی به پایان خود رسیده است و تقریباً فرتوت گشته است.